۱۳۸۶ اسفند ۱۲, یکشنبه

مشی و مشیانه



الله و اکبر پناه می‌برم به خدا. من‌که از اولم می‌دونستم مو لای درز برنامه خالق نمی‌ره و چی شد این عشق رفت کنار اتوپیا و به زبون خودی مدینة فاضله‌ای شد بیخ دیوار دل که همه با حسرتش روزگار را به‌سر می‌کنیم و در فراق عشق می‌سوزیم
فکر کن ، کی فکر می‌کرد من عمرم را در پی یافتن ریواس حرام کرده باشم؟
یا حتی تو که حرام نکردی و عشق را در بر گرفتی و دلت خوش عاشقی. یه آدم و حوا تحویلمون دادن نفهمیم کی بودیم چی شدیم چی قراره بشیم. لابد خورش ریواس؟ گیج نزن ه الان می‌گم ماجرا چیه

گیومرت نخستین بشررا اهوره مزدا بیافرید. اودرمدت سی سال تنها درکوهساران بسربرد ودرهنگام مرگ از صلب اونطفه ای خارج شده بواسطه اشعه خورشید تصفیه گردید ودرجوف خاک محفوظ بماند .
پس از چهل سال ازآن نطفه گیاهی به شکل دو شاخه ریواس به هم پیچیده درمهرماه ومهرروز(هنگام جشن مهرگان) اززمین بروییدند.
پس از آن ازشکل نباتی به صورت دوانسان تبدیل شدند که درقامت وچهره شبیه به همدیگربودندیکی نرموسوم به مشیه ودیگری موسوم به مشیانه.

پنجاه سال آن دوباهم ازدواج نمودند وبعد ازنه ماه ازانان یک جفت نروماده پا به عرصه وجود نهادند.ازاین جفت هفت جفت پسرودخترمتولدشد.
یکی ازان هفت جفت موسوم بوده به سیامک وزنش موسوم نساک(وساک)ازانهایک جفت متولد شدوموسوم به فرواک وفراواکین.
ازآنها پانزده جفت به وجودآمدکه کلیه زاده های مختلف هفت کشور ازپشت آنها است .
یکی ازپنجاه جفت هوشنگ وزنش گوزک نام داشتند وایرانیان ازپشت انان می باشند)

آخر بی‌آبرویی. تازه دل‌خوش کردیم از نسل آریاییم و چه بسا از آسمان هم آمده باشیم. باید از پشت اولادی باشیم که حتی افت کلاس باشه نام پدر جد را گفتن
ما همین‌که کسی ازمون خورش ریواس درست نمی‌کنه باید کلاه به آسمان بندازیم. دیگه گوربابای درک باقی ماجرا و عشق افسانه‌ای


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...