۱۳۸۶ اسفند ۲۳, پنجشنبه

تحریم سیاسی

می‌دونم چمه. اما نمی‌خوام خیلی حالیم بشه چمه؟
یعنی همین‌که حالم‌رو گرفته بس نیست؟
خب چه دردی‌ست؟
من باقیش رو ایگنور می‌کنم

یادش بخیر، بچگی که خیلی از دست خانم والده به تنگ می‌اومدم، آرزو می‌کردم یه جوری ریز ریز بشم که این خانم والده تا آخر عمر خودش رو نبخشه و یادش باشه که منم هستم. خب همین‌طور احمق اومدم بالا که تونستم این‌همه در خلق شاه‌کارهای بدیع بلاهت چیره دست بشم!

البته من که گفتم: توکلت علی الله. ولی خودم از حالا فهمیدم که شمشیرم رو از رو بسته‌ام تا حال خودم رو بگیرم بلکه حالی از این خدا گرفته شه

بالاخره نفخة فیه‌ من الروحی هم دلش سفر شمال و عید می‌خواد؟
منم امسال می‌شینم خونه صبح تا شب کار می‌کنم، ولی بهش اصلا حالی نمی‌دم. بلکه جوهرة خلاقش فعال بشه و به‌خاطر خودشم که شده
یه حالی به منم بده
خب پس چی؟ هی ما همه‌جا پزش رو می‌دیم. اونم کجا؟ یکیش تو همین تکنوآلرژی اینترنت. آخر با کلاسی
مثل این‌که بنز داشته باشی با مترو بری و بیای
بالاخره باید یه دوری باهاش تو جادة صفا سی‌تیه سبز عشق زد یا نه؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...