۱۳۸۶ اسفند ۱۶, پنجشنبه

واژگان هدفمند

صبح اولین نامه‌ای که باز کردم زد تو خاله حالم و تا آخر شب منو با خودش برد
یعنی چشمم چارتا دندم نرم تا یاد بگیرم،
صبر کن بذار اول اینو بگم: یکی از سخنان گوهر بار و جواهر نشان مرحوم پدر همیشه این بود
وکلا حرف مفت زیاد می‌زنن. اما، مفتی حرف نمی‌زنن
حالا منم که این‌جا آجان مفت دیدم فکر می‌کنم باید خودم رو دار بزنم. در نتیجه انقدر حرف می‌زنم که، یکی مثل این پادشاه هخامنشی امروز بیاد و صرفا حالم رو بگیره
اول که فکر کردم اینا تست کنکوره؛ یا کنجکاوی؟
گفته بود می‌خوام بدونم این‌هایی که می‌نویسی پشتش چه هدفی داری؟
( هدف؟! آقا من فقط بی‌گناهم سیاسیش نکن)
وقتی مردم زیر ستم و و .... خلاصه که طرف حسابی توپش پر بود و از قضا اول صبحی چشمش به نوشته‌های من افتاده بود. خدا رو شکر دم دستش نبودم. وگرنه مفصل کتکم می‌زد. غلط نکنم منو با نماینده سازمان ملل یا شورای امنیت عوضی گرفته بود
می‌خواست بدونه قراره من با نوشتن چه خدمتی به بشریت بکنم؟
که البته خودشان از پیش تشخیص داده بودن . من یکی از این روشنفکر الکی‌هام که دارم پشت این‌ها افه می‌آم و دیناری بارم نیست
و عجبا که بی‌معجز هم نبود و فهمیده بود، تنها درد من نبوده عشقه که پشت واژگان انسان خدایی پنهان کردم
وای جونت بالا بیاد نفسم و بند آوردی. من که خودم از اول تا آخر فقط همین ساز و می‌زنم. تو چطور این‌قدر سخت کشف کردی
که حالا از خستگی بیای منو دعوا کنی


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...