خب دیگه چیزی از آدم نمیمونه که بخواد نیشش باز باشه که بشه بهش گفت خوشاخلاق
همین لحظه که من در مرز جنون هستم یه چیزی مثل این متههای حفاری با یه نظم خاص یه جایی میکوبه و انعکاسش به مغز من برخورد میکنه
از ساعت هفت تا حالا آمار گرفتم، عین میدون جنگ، همینطور آمبولانس و ماشین آتشنشانی بوده که نصف روح منو با خودش برده
از صدای گوشخراش گوپسگوپس این ورپریدهها که نگو. تا از اول خیابون به ما برسه که وسطای خیابونیم برسه یه دو سه ریشتری پیش و پس لرزه داره تا ما چشممون چارتا. جوونامون همه از آزار مردم شاد میشن
خب بشن. مگه چیه؟
خودت هیچوقت جوون نبودی؟
خب همینطوریا بچه میره عقدهای میشه و بعد باید دم ترمینال جنس بفروشه و الی آخر
خلاصه که من همین لاتاالاتی هم که میتونم سرهم کنم، کم از وحی و معجز نداره
مثلا میبینی دود از سرم بلند شده و صورتم سرخ و با تمام سوخت ذخیره دارم میگم: دیگه شوخی بسه
بیا یه بازی دیگه
همین لحظه که من در مرز جنون هستم یه چیزی مثل این متههای حفاری با یه نظم خاص یه جایی میکوبه و انعکاسش به مغز من برخورد میکنه
از ساعت هفت تا حالا آمار گرفتم، عین میدون جنگ، همینطور آمبولانس و ماشین آتشنشانی بوده که نصف روح منو با خودش برده
از صدای گوشخراش گوپسگوپس این ورپریدهها که نگو. تا از اول خیابون به ما برسه که وسطای خیابونیم برسه یه دو سه ریشتری پیش و پس لرزه داره تا ما چشممون چارتا. جوونامون همه از آزار مردم شاد میشن
خب بشن. مگه چیه؟
خودت هیچوقت جوون نبودی؟
خب همینطوریا بچه میره عقدهای میشه و بعد باید دم ترمینال جنس بفروشه و الی آخر
خلاصه که من همین لاتاالاتی هم که میتونم سرهم کنم، کم از وحی و معجز نداره
مثلا میبینی دود از سرم بلند شده و صورتم سرخ و با تمام سوخت ذخیره دارم میگم: دیگه شوخی بسه
بیا یه بازی دیگه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر