بعد از عمری، یک ربع کم
ما به سبک ایام شباب درگیر یه موضوع شدیم، موضوع زندگی، عشق ، خیانت
آخرین باری که یادم هست برای کتاب سقوط یک فرشته اینطور درگیر شده بودم
اونموقع که خانم عیال بودم و مادر دو بچه، این کتاب بین خانمها دست به دست میگشت و چشم همه گریان بود
من هم یکی از همین بانوان بودم
حالا بعد از گذشت دو ربع عمر نوبت به این سریال رسیده
بسکه درگیر شدم. کار به نشستن روزانه یکساعت و اندی پای کانال D ترکیه و با اینکه یه در میون زبونش حالیم نمیشه، فقط میخوام بفهمم آخر این همه........... چی قراره بشه
که البته دست ، جمیع عوامل فیلم درد نکنه. بسکه بازیها خوب و کارگردانی قوی است که میتونه به سادگی تو رو با خودش ببره
اما دنبال چی؟
نمیدونم دیگران چیه این فیلم را دوست دارند
اما اینکه من هر شب یکبار ساعت 9 در GEM و عصرها یک نوبت ساعت 3 در کانال D پابند این شدم
حس بد و حال خرابیست که ناخودآگاه پیدا میکنم
یعنی در آخر هر قسمت چنان ضربان قلبم رفته بالا که می ترسم، دوباره سکته کنم
البته یهنموره میدونم چه چیزی هست که پابندم کرده. اما در واقع میشه گفت درگیر یه حسی شدم شبیه به انتظار قیامت
همهاش منتظرم کی تقش درآد
اما بگم از نکتهی برجستهی فیلم
جناب عدنان بیک. مردی پنجاه و چند ساله که صاحب دو فرزند جوان و یک پسر خوانده و یک مادمازل نیمه فرانسویست که قلبا و عاشقانه پابند این دو بچه و بابای خانواده شده و چنان به نقش پرستاری چسبیده که گویی او این بچهها را زائیده
اما بگم از عشق پیری و غرور و خودخواهی مردانه
برگردیم به عدنان
مردی چنان دچار غرور و خودبزرگ بینی که حتا لحظهای از خودش نمیپرسه، چرا باید دختری بیست و چند ساله عاشقم باشه؟
چرا باید با من ازدواج کنه؟
در حالیکه او پر از شهوت و زیبا و پر جنب و جوش و من مردی خسته و رسیده به سن بازنشستگی که سر شب خوابم میآد
معلومه باید خانم نیمه شب سر از بستر پسر خوانده در بیاره
حالا اینکه چه فحشایی بین این دو به تصویر کشیده شده، بماند
اینکه دنیا رو آب ببره، عدنان رو خواب خود بزرگ بینی و خود باوریش برده
بعد میرسیم به سمر خانم، عاشق پول و موقعیت جناب آقای شوهر، خودخواه، خود پسند و ....... فاسد
خلاصه که خانواده به یه وره جناب عدنان و خانم جوان باید تا قیامت تاوان این عشق احمقانه و خود باوری جناب عدنان رو بده
در حالی که کسی که از این اوضاع بیخبر نیست، خواجه حافظ شیرازیست
خلاصه که خواستم کمی حرصم رو خالی کرده باشم
بلکه با آرامش بیشتری از این به بعد پای تیوی بنشینم
اما یک نتیجه گیری خوب هم کردم
اینکه هنوز زنم، به قدر همهی سالهای رفته
اما چنان از این عشقورزیها و مال منو و مال تویی ترسیدم
که ترجیح دادم شبها بشینم پای تیوی
ولی همدم و همسر و هم ......... همنفسی نداشته باشم
القصه که کل گروه بازیگران و کارگردانی، خسته نباشند که من یکی بد جور در تلهی این سریال گیر گردم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر