از بچگی باورهای بلوری، کریستالی دنیا را قشنگ میکنه
به بزرگسالی و شکست و درک واقعیت بشری که نزدیک میشیم
باورها هم کدر میشن
دیروز یک فقره اسید سرایم شوی خریداری و افتادم به جان گرمابهی منزل
درست یکساعت بعد هر بار وارد گرمابهی مذکور میشدم کیفی میکردم از کجا تا کجا که
ببین چهطور یادم رفته بود چه صورتی خوشرنگی در اینجا بهکار رفته!
البته صورتی هنوز همان صورتی بود، موضوع بندهای میان صورتیها بود
که در مرور زمان به طوسی گرایش پیدا کرده و حالا دوباره سفید گشتند
مثل روز اولی که اینجا بازسازی شده بود و همه چیز نو بود
حالا افتادم به این فکر با یهچیزی باید باورهای خودم از بچگی تا حالا رو پاکسازی کنم و از سفیدی و انعکاس نوری که در خود داشت
لذت ببرم
یه چی شبیه ، شامپو سیاکت
برای ذهنم که اجازه بده روحم دوباره متجلی بشه و با باورهای سفیدم تا ابرها پرواز کنه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر