عشق یعنی، حسی که کنار یکی دیگه داریم
تصویری از خودمون که تازه است و پر از هیجان
شخصیتی که تا پیش از اون در خود سراغ نداشتیم
هیجاناتی که تا پیش از اون نبود و یهو وارد زندگی میشه
رفتنی هزار بار پای آینه
نگاه کردن بیست هزار مرتبه به ساعت
گوش به زنگ تلفن نشستن
به خود رسیدن و لپها گلی کردن
سر قرار رفتن و پر هیجان از قرار برگشتن
ساعتها به جملاتی فکر کردن که همهاش شیرین و دلپذیر بودند
عشق یعنی خود را پرستیدن و
به اسم دیگری، فهمیدن
عشق یعنی، منه تازه
منی که به ناگاه متولد میشه
و بدبختی جاییست که با رفتنش، همهاش میره
در واقع عشق یعنی بنزین موتور وجود
انگیزهای برای خوب زیست
کاش همه اینها رو زودتر میفهمیدم
لااقل دوست داشتن خودم را میآموختم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر