۱۳۹۰ مهر ۲۹, جمعه

دل خوش سرس یک قرون





معمولا سخته راست در چشم مردم نگاه کنیم و بگیم: به‌به چه روز خوبی! من چه خوشبختم 
عجب آسمونیه و .................... چون در اون لحظه چندین حالت داره
یا طرف با خودش می‌گه، عجب دل خوشی!!!!!!!! شاید هم الکی خوشی
یا ممکنه بگه، دارم از بدبختی به خودم می‌‌پیچم، این داره لاف خوشی برام می‌زنه
یا حتا، دل خوش سیری چند؟
و هزار درد و بلایی که انسان امروزی به حملش عادت کرده
وقتی به پریا می‌گم، ببخش گذشته رو وقتی نمی‌تونی براش کاری بکنی
ذهنت رو درگیر چیزی نکن که نمی‌تونی عوض کنی
یا مثلا، با دیدی بهتر به زندگی نگاه کن
یه نگاه معنی داری بهم می‌اندازه که یعنی، آره دیگه ما رو ول کردی رفتی دنبال زندگی خودت
حالا می‌گی: مثبت اندیشی و بخشش و کنترل ذهن و ..... اینا فراوانی و لذت می‌آره؟
خب شاید تو بتونی. من نمی‌تونم
حالا این هم که من واقعا رفته باشم و او را به حال خود رها کرده باشم هم شاهدش همین
مکالمات و جنگ و مافیا بازی‌های همیشگی‌ست
خلاصه که وقتی نمی‌شه کاری کرد، تا ابد هم که برای خودت تکرار کنی
لطمه خوردی و صدمه دیدی، صد بار با خودت بگی از ش متنفرم، نمی‌بخشمش ، تا عمق وجودم ازش عقده دارم و ..............
.. و...... اینا باز هم چیزی عوض نمی‌شه. جز این‌که ما مدام روح‌مون رو به اسارت بکشیم
انرژی حروم کنیم و هزار افسردگی که یه وقت از فرم رنج خواه جامعه‌مون دور نشیم که
کفر ابلیس می‌شه
ما باید در تعریف زندگی بشری که در تلخی زیستنه کوتاهی نکنیم
من می‌گم بیا این کیک تلخ رو با کمی شیرینی و رنگ
تزئینش کنیم چون کار دیگه‌ای از دست‌مون بر نمی‌آد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...