جناب شیخ شیراز
حافظ بزرگوار
برای همین وقتا سروده:
هست اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور
وای ، من یکی که مردم، از بس از این سروده آویزان زندگی کردم
هر چی که حالم رو گرفت، انقدری که تحملی ناممکن بود
این سروده گولم مالیده و لحظات ختم به خیر گشته
آخ که کاش از پشت پردهی همهی توقفها
سکوتها
نیامدنها، رفتنها، نشدنها، نگفتنها، همهی نهها با خبر میشدیم
که انقدر غصه نخوریم
یا که اصلا
چی میشه ما اصلا غصه نخوریم
بهقول استاد اوشو
یک آسمان بمانیم
شب بیاد بره روز بشه ، غروب بشه، ابری، آفتابی
مهتابی، ستارهای پراکنده، متراکم ، طوفانی، داغ و سوزان و تو فقط
یک آسمان بمانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر