چی میشه که اینطوری میشه؟
همینطور داری میری، یا نشستی یا ایستادی و بالاخره ، هستی
مشکلی نیست، نگرانی نداری، ..... الحمد..... نه زیادی شادی و نه چیز دیگه
نه قراره فیل هوا کنی و نه کلنگی از آسمانی افتاده و خلاصه که همه چیز بر مداری عادی روزمرگی در گذر است که
یهویی یه چیز مثل، یک خبر، یک نقل قول، یک تلفن، یک نگاه ......... یه چیزی
تو رو از اون بالا میگیره و محکم سوت میکنه پایین؟
یهجوری که انگار ته دنیایی و هیچ روزنی به هیچ فردایی نیست
همون فرداهایی که باورشون رو خداد بار گم کردیم و به یک اشاره دوباره جستم؟
چی میشه که یک خراش کوچیک میتونه ما رو چنان از این رو به اون رو کنه که انگار هرگز این رویی نبوده؟
چنان ناامید و انرژی افتضاح.... تازه یهو به خودت میآی میبینی چه همه بغض ته گلوت چسبیده
یه جوری که انگار همیشه بدهکاری بودی و جمیع طلبکاران به دنبال تو
خلاصه که یک لکهی کوچیک همهی باورهای شیرینت رو دزدیده؟
خلاصه که آره
اگه گفتی چیمیشه که اینطور میشه؟
باور کن این یک سوال است
تو می دونی، چی میشه که اینطور میشه؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر