باید این امثال و حکم رابا آب طلا نوشت
مثل: نازکش داری ناز کن
نداری دست و پات و دراز کن
البته این یکی از آن دست موضوعات بسیار مهم فلسفی میباشد
1- تو به کدامین سمت قرار است دست و پا را دراز کنی؟
عین چند روزی که دارم از شدت تب بال بال میزنم. دور تا دور خونه پتویی بهدوش چرخیدم
وقت شدت تب فقط مونده بود برم تو خوده شومینه بخوابم
2- شاید منظور حکیم این بوده که تو میتوانی رو به قبله دراز به دراز بخوابی تا جناب مرگ با تو رقص کنان بگرده
3- شاید منظور این است که، در نا امیدی بسی امید است. دراز به دراز بیفت و به خدا توکل کن و غم بعدش را نخور؟
امروز به حکمت وابستگی به این چهار گلدان ایوان را هم کشف کردم
ریهام عفونت کرده و دیر فهمیدم. امروز بعد از سه آمپول بیپدر و مادر وچند قرص خفن بالاخره الاناین تب نوبر قطع شد میفهمم که این گلدانها حافظ من بودن.
فکر کن! من که همینطوری بیکس و با پای خودم و یه خروار تب رسیدم دکتر، اگر نوشهر بودم. پای اون کوه. همین چهارتا دارو هم که این چند روز خوردم نبود. کسی هم نمیفهمید چه به سرم اومده
خدایا شکر بابت مسئولیت گلدانهایی که به عهدهام گذاشتی که پاگیرم کنه
تو اصلا مواظب خودت نیستی....:(
پاسخحذف