یه روزهايي چشم كه باز ميکني، انگار شب پيش يك كاميون از روت رد شده؟
آره؟
همون
امروز اينطوري بيدار شدم
هنوز هم له و په هستم
نهكه ديشب كوه كندم و يادم نيست؟
حدي چي ميشه كه اينطور ميشه
اين ديگه چراغ سبز و قرمز هستي نيست كه بگيم: امروز مال ماست يا نه
يه جور خستگي كه وقتي شب ميخوابيدي نه خودش بود و نه دليلي براي بودن صبح
قديمها
يعني وقتي هنوز به بيسكويت ميگفتم: بيتكويت
تو خواب راه ميرفتم
در اين حد كا مدتي خانم والده شب در اتاقم ميخوابيد
نهكه برم و از بالكني بيافتم پايين
از بخت بلند ديگه كسي در اين خونه نيست تا آمارمون رو بگيره كه
آيا شبها راه ميافتم؟
كوه ميكنم؟
يخ حوض ميشكونم؟
يا يه بار رخت ميشورم؟
اينم از دردهاي تنهايي
حالا شما بگيد،
گاهي مثل من خسته بيدار ميشيد يا فقط اين همه از دردهاي نوظهور زندگي منه؟
آره؟
همون
امروز اينطوري بيدار شدم
هنوز هم له و په هستم
نهكه ديشب كوه كندم و يادم نيست؟
حدي چي ميشه كه اينطور ميشه
اين ديگه چراغ سبز و قرمز هستي نيست كه بگيم: امروز مال ماست يا نه
يه جور خستگي كه وقتي شب ميخوابيدي نه خودش بود و نه دليلي براي بودن صبح
قديمها
يعني وقتي هنوز به بيسكويت ميگفتم: بيتكويت
تو خواب راه ميرفتم
در اين حد كا مدتي خانم والده شب در اتاقم ميخوابيد
نهكه برم و از بالكني بيافتم پايين
از بخت بلند ديگه كسي در اين خونه نيست تا آمارمون رو بگيره كه
آيا شبها راه ميافتم؟
كوه ميكنم؟
يخ حوض ميشكونم؟
يا يه بار رخت ميشورم؟
اينم از دردهاي تنهايي
حالا شما بگيد،
گاهي مثل من خسته بيدار ميشيد يا فقط اين همه از دردهاي نوظهور زندگي منه؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر