۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۳, شنبه

حقوق شهروندی



از صبح چندبار این صفحه گشوده و بسته شد
از صبح هی خواستم بنویسم، عجب روز خوبی
چه هوایی
یا از همین دست شکرانه‌ها
اما دستم به نوشتن نمی‌رسه
حس می‌کنم در این‌جا هم کسی من را می‌پاد
اگر بنا به پاییدن بود ، کتابت می‌کردم و خفتم به دست ارشاد می‌رسید
ما خودمون مشکل داریم. ما مردم ایران که نه می‌دونیم حقوق شهروندی چیه
نه حقوق بشر
عاشق استراق سمع و فضولی
بعد می‌اندازیم گردن نظام و اسمش می‌شه، فرار مغزها
ما از خودمون فراری شدیم
اگر فقط می‌نوشتم و بسیار خواننده داشتم
دل خوش می‌شدم به قلمی زرین
نه قلم زرین و نه شوری به دل مانده
می‌فهمم این برگ برگ شدن‌ها از پی یافتن دردسراست و بس
بگرد نادیده که من حسابم اول با خودم بعد با خدا پاک است

لحظه‌ی قصد

    مهم نیست کجا باشی   کافی‌ست که حقیقتن و به ذات حضور داشته باشی، قصد و اراده‌ کنی. کار تمام است. به قول بی‌بی :خواستن توانستن است.    پری...