سی همین تا امروز کاسب نشدم
زیرا دائم منتظر این موقع بودم
که بناست یه کشفی بکنم و جیب و اسمم برای ابد بارور بشه
فردا جخت میپرم چلک و میدم حسابی آب و جارو کنن و آگهی میدم
اردوی ده روزهی جنگل، در بهترین نقاط مازندران
بازسازی و نوسازی، با تضمین و سرگرمی و
اینترنت پر سرعت
غضنفر میبریم، ریچارد گیر برمیگردونیم
ربابه خاتون میبریم، نیکل کید من برمیگردونیم
نه به خدا
هر دقه داره دق میکنه که
من به این ماهی، چرا خوشحال نیستم؟
په به چه درد میخورد خوشگلی!!
اما تو جای الان من باش
حالت خوب باشه، گویی خوده آنجلینا جولی
یه دوستی داشتم، از قدیمیها و نویسندهای معروف.
خودت هم بکشی هم نمیگم اسمش چیه؟
میگفت:
- اگر سه ماه در زندگیم عشق نباشه، نه میتونم یک کلمه بنویسم
نه دیگه نفسم میاد بالا
متحیر با خودم میگفتم: مرسی اعتماد به نفس
تا حالا که عمر خوب و با عزتی هم از خدا گرفته و چیزی نگدشت لاکردار بهمن که از دختر کوچیکش کلی کوچیکتر بودم یه روز گفت:
تو نیمهی گم شده منی که بعد از بیست سال به دنیا اومده
البته این یست سال هم از خجالتش می گفت، غلط نکنم چهل پنجاه سالی از من بزرگتر باشه
منم معطلش نکردم
یه کاری کردم از همون وقت رفت به کما
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر