۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۳, سه‌شنبه

یا ایزد یکتا




 در ادامه‌ی آموزش‌های بی‌بی‌جهان، از باب وابستگی‌های حقیرانه به ایزد یکتا
رشد کرده بودم و در تمامی لحظات سیاه و تاریکی که از درد، به عجز و لابه می‌افتادم
خودم را چنان نزدیک به او حس می‌کردم و چنان زار دوست می‌داشتم که تو گویی
هم‌اکنون بر عرش کبریایی تکیه زده و کافی‌ست دست دراز کنم 
تا خدا، آن را پر کند
زیرا از خودم حیوونی تر و دردمند تر و ته چاه بدبختی دیده‌تر نمی‌شناختم
یادم نیست چه سالی بود که
 در چنین روزی با شادی شکولات پخش می‌کردم و احساس نیازمند توجهی عجیب و غریب از بهر فلاکتم به آقای علی بودم
امروز یاد یک از اون روزها افتادم و این‌که در اکنون امروز
می‌دونم
هر چه مقتدر تر
بی‌واسطه تر ،  به روح نزدیک‌تر
  به ننه من غریبم و اینا... نه تنها کوچکترین توجهی نمی‌کنه
که اصولن امواج من بی‌چاره‌ در طول موج‌ش نیست که بخواد بگیره
هستی   از جنس اراده و توجه خالق و فقط به اقتدار پاسخ می‌ده
شکر نمردیم و این‌ش رو فهمیدیم
که امسال‌مون با اون‌سالامون حسابی تفاوت داره
و هنوز در کوچه‌های سلسبیل درجا نمی‌زنم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...