۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۶, سه‌شنبه

to be or not to be


زندگی بی دلیل و انگیزه مفهوم خودش رو از دست می‌ده
در واقع باید بدونیم چرا باید کاری انجام بشه، یا نه

سال 1388 که به خیر و خوشی اولین سکته‌ی زندگی را تجربه کردم؛ دکتر عزیز فرمود
نه تنها لب به سیگار نزنم، که حتا از کنارش هم رد نشم، که یک رگ قلبم به کل بسته و باید آنژیو کنم
به‌قدری درگیر مشکل پریا بودم که ترجیح داده
یک روز قلب بایسته و از اون همه خستگی و درماندگی نجات پیدا کنم
خب در آن زمان این بهترین راه حل به نظر ذهنم می‌رسید
بعد هم که ازش گذشت و رفت تا مورد چشم اخیر
روز دوشنبه که برای چک رفتم پیش دکتر چشم و داستان عفونت اخیر
و همان دکتر نازنین از کودکی، داستان من چرخی عجیب خورد
همین‌طور که داشت چشمم رو معاینه می‌کرد از پشت دستگاه عهد پهلوی پرسید:
سیگار می‌کشی؟
- اوه ه ه تا دلت بخواد
- پس خبر این‌که روی چشمت لایه‌ای نازک ایجاد شده و می‌ری به سلامتی برای آب مروارید و حتا شاید کوری
من که با ناباوری خنده خنده به حرف‌های او گوش می‌دادم، منتظر دستور بعدی بودم که حالا چه‌طور باید از پس این بربیاییم؟
که فرمودند:
آب مروارید تنها راهش جراحی‌ست. اون هم در وضع فعلی تو
اما 
یک جعبه از زیر میز کشید بیرون و بروشوری به دستم داد که:
این تنها دوای درد تو است.  قطره‌ای که هیچ‌کجا جز کشورهای چشم بادومی فعلن نیست ، اگر کسی رو داری بگو برات بفرستن
بعد هم یکی دو برگ مقاله به دستم داد که چه‌طور سیگار می‌تونه عامل کوری باشه


من خوش خوشه و خنده خنده برگشتم خونه و نشستم پای گوگل
راس راستی هیچ راه درمانی به جز جراحی نداشت
قطره مزبور رو سرچ کردم که اونم صاف رفت و رسید به ژاپن و از قرار هیچ کجای دیگری خبری از این قطره نیست
به قید دو فوریت چندتا تلفن زدم و راهی شدم در جستجوی داره
به هرکی که می‌شناختم دستی در عوالم دارو داره یک پرینت از بروشور مزبور دادم
اما معجزه کجا بود؟



لحظه‌ی قصد

    مهم نیست کجا باشی   کافی‌ست که حقیقتن و به ذات حضور داشته باشی، قصد و اراده‌ کنی. کار تمام است. به قول بی‌بی :خواستن توانستن است.    پری...