بیست و چهار پنجتا دفتر رویا دارم. از سال 74 که شروع به نوشتن پیاپی تمام رویاها به محض بیداری کردم
از دیروز دنبال رخ دادی که به الان مربوط میشه افتادم به جون تمامش
یادم نیست کی دیده بودم که برم سر همون سال
و این کافی بود برای پریشان شدن دوبارهام
موضوعاتی به کرات درش تکرار شده که حتا دلیل برای دیدنشون نبود. زیرا نه در حیطهی ذهنیام بوده و نه
اطلاعاتی دربارهاش داشتم
مثل رویایی در سال 1353 که ماوقع سال 1357 و آمدن آقای خمینی تا سکونت در جماران
در ذهن من، خدا بود و شاه و میهن.
یعنی اصولا درباورم جا نداشت، انقلاب و رفتن شاه و ...
همون وقت هم یکی داشت برام توضیح میداد که:
میگن قراره یه امامی بیاد ایران زندگی کنه. این باید همون امام باشه
سی همینم وقتی آمدو رفت جماران تا هنوز بهش کوچکترین ناسزایی نگفتم
که نمی دونستم اینها صرفن اطلاعاتی تاریخیست
نه حقیقت ماجرا
ای خدا این خرافه رو از ما بگیر
برگردیم به دفاتر رویا و از دیشب
یکی از سوژههای تکراری در کل رویاها، تلوزیونیست که فیلمی سه بعدی پخش میکنه. عدهای مجزوبانه زل زدن به تیوی و منکه میرسم و میگم
اینها همه خیلی قبل اتفاق افتاده و اینهایی که الان میبینید مثل نور ستارههایی هستند که سالها از مرگشون گذشته
وقتی بناست این موضوع این همه تکرار بشه
ذهن من فقط یک داستان میتونه براش داشته باشه
چیزی که از صبح گرفتارم کرده
وقتی تصویر مجسم ما از سیاهچالهی ارادهی خالق گذشت
آگاهی بازتابیده از این فرونشست، میمونه به لوح مفخوظ یا کتابی که احوال گذشته و حال و آیندهی ما در آن ثبت است
همانجایی که تا خوابمون میبره باید اول ازش خارج بشیم تا به کیهان لایتناهی برسیم
برای شاید سوختگیری و یا شاید
ما هی از این جسم و این جهان در جهانی دیگر و با جسمی دیگه چشم باز میکنیم
و چه بسا تمام این ابعاد موازی خیلی پیشتر از هضم رابعه هم گذشته باشه و به قانون انرژی
که نامیراست ما پیاپی در حال تکرار و تجربهی زمانی باشیم
که شاید دهها هزار سال پیش
از مرگ و نابودیاش گذشته باشه
و چه بیارزش میشه هر لحظهی زندگی
تو دیگه نمی دونی در کدوم حقیقتی؟
و اعتبار حقیقت از دست خواهد رفت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر