۱۳۹۳ مرداد ۳۰, پنجشنبه

امن، والده





اين چند روز بسان قرني طي شد
اين‌كه چي شده بماند براي خالق اثر
ولي بدجوري آشفته شده بودم و ته دوزخ خودم رو مي‌ديدم
براي هر يك از ما يك چيزي عزيزترين مي‌شه و بزرگترين گنجينه‌ي من
روزهاي خوب رفته است
كودكي بي همانند؛ و ايام خوش وزريني كه هيچ‌گاه تكرار نخواهد گشت
یعنی دیروز در اوج خمیدگی خودم رو ورشکسته دیدم
و بزرگترین جنایت در حق من گرفتن خاطراتم یا آشفته ساختن آن‌ها می‌تونه باشه
یکی زده بود به مرکز اسناد و به کل در خطر افتاده بود و من و خیابون‌های پر خاطره که پنداری قصد داشتند با هم خفه‌ام کنند
برخی از ما به اهمیت ردپای کودکی توجهی ندارند
برخی هم دارن و گاه زیاده
من از نوع آخرم
و اگر مرکز اطلاعاتم رو بگیرند نمی‌دونم چه برسرم می‌آره
چیزی در حد جنون
و دیشب از رهایی بازگشتم
تا جای ممکن با فکر، با دور خودم گشتن در بستر به سبک عقربه‌های ساعت
با کلی مرور و حرکت جادویی، با کلی گپ و گفت با علی


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...