۱۳۹۳ شهریور ۸, شنبه

همه‌ی عمر دیر رسیدیم





اذالموده سئلت، بای ذنب قتلت « آن‌گاه كه از دختر زنده به گور شده، سؤال مى‌شه به چه گناهى كشته شده و در مقابل چه گناهى زنده به گور شده ؟ »
نامش عزیز و عزیز کس نبود
  براي شرمساري انساني‌ت به اين جهان پاي گذاشته بود.
 اين روزها نيست همان ايامي كه مادر از ترس قيامت فرزند رها مي‌كند؟
عزیز پسر بود و معلول. لابد جرمش این بود؟
معلوليت؟
به اين دليل از بين چهار فرزند، محكوم به نابينايي و مرگ شد؟
وقتي پدر چنين كند، داعش را چه باک؟
شرمم از انسان بودنم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...