۱۳۸۵ دی ۲۳, شنبه

فضیلت عشق

امشب به این نتیجه رسیده بودم که

بذار اول یک جک بگم تا منظورم مفهوم باشه

مادره پسرش رو که از درخت افتاده و دستش شکسته بود، می‌بره دکتر. می‌گه« آقای دکتر یه چیز به این بده که انقدر دست و پاش نشکنه» دکتر از پشت عینک نگاهی کرد و گفت: تنها داروی این بچه شربت جونوره. اگه کرم نداشته باشه، از بالای درخت سر در نمیاره

اما خدا وکیلی، در این قحط الرجال جز با کلامی معطر به خاطره‌ای شیرین تو به اوج حزن عشقی می‌رسی که قلبت رو داغ می‌کنه و گونه‌هات را رنگین. حس حیات و بودن از خواندن کلماتی که به‌تو می‌گویند؛ چه چیز کم داری! در ادبیات نوشتاری یک مرد غوطه می‌خوری و شعله می‌کشی. شاید اسمش کرم نباشد. ولی نیازی از همین جنس است
کرم من‌هم در این زمان از شب، خواندن نامه‌های .......شاید کمی آروم بگیرما
من" را دوست نداری. ولی "من" بهتر می شود با دلبستگی به تو. می بینی که عشق اینچنین از کلمه اعاده حیثیت می کند. کلمه که ابزار کار توست و "من" تو را توصیف می کند


۲ نظر:

  1. و من چه غریبانه در این وادی پر از اشنا گم شدم و هیشکی هم دنبال من نمیگردد .....حتی تو!!!!!!!

    پاسخحذف
  2. فکر می‌کنم ما آدمیم. مثل همه آدم هاست
    فگر می‌کنم بوی تلخی از تک‌تک کلمات من پیداست
    گمشدهء تنهای من، گمان نمی‌بری من‌هم چند روزی است مثل تو گمشده‌ام
    ولی تو راست می‌گویی. من هرگز نباید چیزی را فراموش کنم
    الخصوص تو

    پاسخحذف

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...