یهروز یکی میآد که یک روز دیگه قراره بره. هرعادتی تلخ میره. تا میای باور کنی همینی که هست. دوباره پیداش میشه. اونهایی رو که تو میفرستی رد کارشون، همیشه همون دور و ورها میپلکند
مثل کرکسهایی که منتظر میشینند تا بالاخره تموم کنی
هر از گاهی یک، سْک سْکی میکنند. میخواهند بدانند، آیا اوضاع بهسوی شکست تو است. یا همچنان باید پشت دیوار سماق بمکند تا تو بیجان شوی. زهی خیال باطل
بعضیها وقتی میروند که بخش بزرگی از تو رو با خودشون میبرند. همون تصاویری که شاید لحظات پیش از مرگ لبخند روی لبهای آدم بیاره. بعضیها هم طوری میروند که آرزو میکنی، هیچوقت دیگه شکلشون رو نبینی
ظرف برخی از تجربهها باید اندک باشه. شاید در طول زمان، تاریخ مصرفش بگذره و تبدیل به تصویری نابجا بشه؟
چه خوبه یه طوری بیایم و بریم که هم وقت اومدن معلوم بشه کی اومده
هم وقت رفتن، بفهمند کی رفته
مثل کرکسهایی که منتظر میشینند تا بالاخره تموم کنی
هر از گاهی یک، سْک سْکی میکنند. میخواهند بدانند، آیا اوضاع بهسوی شکست تو است. یا همچنان باید پشت دیوار سماق بمکند تا تو بیجان شوی. زهی خیال باطل
بعضیها وقتی میروند که بخش بزرگی از تو رو با خودشون میبرند. همون تصاویری که شاید لحظات پیش از مرگ لبخند روی لبهای آدم بیاره. بعضیها هم طوری میروند که آرزو میکنی، هیچوقت دیگه شکلشون رو نبینی
ظرف برخی از تجربهها باید اندک باشه. شاید در طول زمان، تاریخ مصرفش بگذره و تبدیل به تصویری نابجا بشه؟
چه خوبه یه طوری بیایم و بریم که هم وقت اومدن معلوم بشه کی اومده
هم وقت رفتن، بفهمند کی رفته
فعلا که من نشستم و دارم اومده ها و رفته ها و درحال اومدن و رفتن ها رو میشمرم و کسی حتی از نفس کشیدنم خبردار نیست......
پاسخحذفزندگی یک اومدن و یک رفتنه
پاسخحذفباید وسطش بازی کرد و جدی نگرفت
این نیز بگذرد