
هر یک روی مبلی کز کرده بودیم و با سرانگشت لحظههای هیچی را میشکافتیم. دردی مشترک ما را دچار کرده بود. گلاب اصرار داشت، فقط باید عاشق بشه. دوست داشتن کافی نیست. ولی تا دوست نداشته باشیم وارد عشق نمیشویم؟ یعنی باید مواد اولیه باشه تا با تجربهاش یک اتفاق حادث بشه. ما تو پیدا کردن جنس موندیم. ما دیگه بهسختی از کسی خوشمون میاد دیگه. این چونه میزنه که همهاش رو میخواد!
عشق در نگاه اول. کمی هندی نیست؟ من تا حالا عاشق هزار نفر بودم و آخر نفهمیدم بالاخره جنس اصل این عشق چیبود؟ از قرار همه را دوست داشتم. خودمون و که گول نمیزنیم. گلاب باز اصرار داره، عشق در نگاه اول. وگرنه هیچی. منم گفتم دندت نرم
فکر کردی هزار سال از وقتت مونده؟ انقدر بشین تا آخرش با عزرائیل چشم تو چشم بشیژ؟ ما از زعفرونیم و اونها که دلشون به یه حسی گرمه از کتان؟
مابارفتنی ها تا آخرش تنها میمونیم که وقتمون تلف نشه با یکی که ممکنه درطول مسیر بهش دل هم بدیم؟
تو قالبهای گذشته گیر کردیم و هنوز زیر شیرونیه سیندرلا منتظر، اسب شاهزاده ئشستیم که در ترافیک پارکوی گیر کرده. آجان اسب توقیف و حمل با جرثقیل ، شاهزاده از صبح دنبال خلافی
عشق در نگاه اول. کمی هندی نیست؟ من تا حالا عاشق هزار نفر بودم و آخر نفهمیدم بالاخره جنس اصل این عشق چیبود؟ از قرار همه را دوست داشتم. خودمون و که گول نمیزنیم. گلاب باز اصرار داره، عشق در نگاه اول. وگرنه هیچی. منم گفتم دندت نرم
فکر کردی هزار سال از وقتت مونده؟ انقدر بشین تا آخرش با عزرائیل چشم تو چشم بشیژ؟ ما از زعفرونیم و اونها که دلشون به یه حسی گرمه از کتان؟
مابارفتنی ها تا آخرش تنها میمونیم که وقتمون تلف نشه با یکی که ممکنه درطول مسیر بهش دل هم بدیم؟
تو قالبهای گذشته گیر کردیم و هنوز زیر شیرونیه سیندرلا منتظر، اسب شاهزاده ئشستیم که در ترافیک پارکوی گیر کرده. آجان اسب توقیف و حمل با جرثقیل ، شاهزاده از صبح دنبال خلافی
تو که درد رو میشناسی چرا درمان رو نمیفهمی؟ یکی میگفت من فکر میکنم که اون سهم منه دوا و درمون منه ولی اون یکی میگفت که نه تو سهم من نیستی چرا که لنگه کفش سیندرلا رو نداری بیچاره اون که دم در نشسته و مجبوره هزار انگ و مارک رو هم بپذیره که مثلا پاچه خواری میکنه یا میخواد که زالو بازی در بیاره حالا شاید اینوسط پاجه خوار و زالو هم وجود داشته باشه ولی چه حوری باید اینو فهمید و دچار اشتباه نشد من اگر به جبر زمونه تو بشقاب کسی دیگه افتادم و قاشقی که باید باهاش تناول بشم دست کس دیگه ای است و یا اونی که قاشق دستشِ و فقط دنبال فست فود میگرده هر دو حق دارند ولی واقعا"خدا هیچ راهی رو قرار نداده ایمجاست که میگن هر کی به فکر خویشِ کوسه به فکر ریشِ
پاسخحذف