۱۳۹۰ آذر ۲۲, سه‌شنبه

از خواستن تا نخواستن




هر خواست اسارتی در پی داره


حتا نخواستن و رفتن
این که حتما باید جایی باشم یا نباشم ، خود خواستن است و 
نهایت دردسر
فکر کن از سرما تیک تیک بلرزی و
زوری بخوای در نقطه‌ای باشی که لذت قبل را هم نداره
این‌که مثل تابستون یا حتا اول پاییز
نشه از صبح در طبیعت ول باشی و
و با سبزی حیات معاشرت کنی
عین، شکنجه‌‌ای‌ست که
به زور به خودم تحمیل کرده بودم
اصولا هیچ چیز به زور راه نمی‌ده و جعلی می‌شه
کاری که برحسب عادت انجام بشه
می‌شه حکایت نمازی که از سر جبر خونده بشه
و به راحتی می‌شه فهمید
معنی این همه صغری کبری چیه؟




بازگشت به تهران
و چه خوب و قشنگ بود این بازگشت
وقتی رسیدم که حضرت برادر بالای نردبام اتاق خوابم و داشت لوستر تازه نصب می‌کرد
پریا در عملیات همت مضاعف ، تمام اتاق را رنگ کرده و پرده‌ای نو آویزان بود دیگه از همین‌جا بگیر تا برسی به ملافه‌ها و رو تختی تازه
و همین‌گونه بود که پی بردم،
چرا این همه بی‌قرار بازگشت بودم
موجی از عشق در تهران جریان داشت و به من می‌رسید
چیزی که تا به‌حال تجربه‌اش نداشتم
همیشه این من بودم که در عملیات غافل‌گیرانه، 
دیگران را گیر می‌انداختم
و بذر مهر می‌پاشیدم
شاید این اولین باری بود که یکی می‌خواست بهم بفهمونه عزیزم
دوست داشتنی هستم و .......... هستم
این‌که قدم‌های خسته‌ی این سال‌ها بی‌حاصل نبوده
این‌که................. خلاصه که
فقط خدا می دونه چه حس خوبی دارم
انگار خستگی بیست سال بچه‌داری یک‌تنه از جونم در اومد











اما بگم از جاده



اومدم ها
انگاری که جناب دیو سفید که در همسایگی ما مسکن داره
یک‌باره جلوم سبز شده بود
با سرعت 130 گازش رو گرفته بودم به سمت تهران
البته  که طی مسیر دو به شک بودم
در رفتم؟ 
نرفتم؟
باید می‌موندم؟
نباید و ..........
انواع رنگارنگ
باید و نباید




و به‌قول همشهری، گرام.:

انسان است و همین چون و چراها


یه قول دو قول عادت
پرسه گردی‌های ذهن و.......
و مام که انسانیم دیگه، نه؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...