همهی شب یلدا یکطرف، این حسش یکطرف بود که
ما باور داشتیم در این یک شب بیشتر از همهی شبهای دیگه میخوابیم
آی کیف داشت، آی این خریت و جهل ما کیف داشت
یعنی اصولا زندگی با کل خریت اسباب کیفور سازی میشه و غیر از این هم راه نمی ده
اگه بنا باشه در هر لحظه به سههزار میلیارد دانستههایت از شرایط موجود فکر کنی
مثلا به اینکه در این لحظه در کل دنیا چند نفر گرسنه خوابیدن
چند نفر اسیرند؟
چند نفر در حبس و زندان
چند نفر اندوهگین و ناشاد
چند نفر مثل من زیر زمینی مینویسند، میخونند.
از درها و رد پاهای خسته و روزهای خط خورده روی تقویم و ................... فکر کنی
و به عبارتی وارد چرخهی وحدت وجود بشی
میشه آدم بزرگهی همین حالا
باید به کودکی و سادگی باور تو از جهان حسرت بخوریم
و از جایی که توان حل هیچ یک از مشکلات جهان را ندارم
مگر مصائب خودم
بهتره به بچگی برگردم و بگم
چه دنیای توپ و باحالی!!!!!!!!!!!!!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر