۱۳۹۰ دی ۶, سه‌شنبه

کار، کاره، خدا ست





وقتی چیزی می‌کشم و خوب از کار درمی‌آد
کار منه
وقتی می‌سازم و ذوق مرگم می‌کنه، بازم کار منه
وقتی می‌نویسم و بهم حسابی حال می‌ده، خب من نوشتم. مگه شک داری؟
وقتی به خونه‌ام نگاه می‌کنم و دلم مالش می‌ره، اونم مال منه
وقتی از پریا راضی هستم، نتیجه‌ی منه
وقتی زندگیم رو دوست دارم، پیداست. که من دوست داشتنی‌ش کردم
مثل همین حالا و صدای موزیکی که بک‌گراند تصویر پنجره‌ی بارانی‌ست
و عطر عودی که در خانه چرخ می‌زنه، مگه شک داری که سلیقه‌ی من باشه؟
اما











وقتی از پارازیت‌هایی که می‌خواد سرم را داغون کنه، شاکی‌ام
کار خداست که منو در این .......... آفریده یا نه؟
یا این‌که چرا اجازه داد چند میلیون مردم ولایت ایران سی و چند سال پیش برن بیرون و خودشون رو بیچاره کنند
معلومه زیر سر خدا بوده دیگه
وقتی از بردارم گله‌مند بودم، معلومه که کار خدا بود
وقتی از شرایطم ناراضی می‌شدم، شک نکن که اون‌هم کار خدا بود
و خلاصه که هر چی که خوب می‌شه کار منو و خرابی‌ها تقصیر خداست
حتا وقتی بعد از تصادفم دو سال گرفتار بستر، انواع جراحی و اسیر وزنه‌های رنگارنگ بودم هم
باز مستقیم زیر سر خدا بود
و این‌که دیوونه‌ای که آسیمه سر زد به جاده و این بلا رو سرخودش آورد
باز هم تقصیر خدا بود که چرا مراقبم نبود که این بلاها رو سر خودم نیارم
یا داستان ازدواج یواشکی در دفتر خونه ............... اون‌جا هم باید می‌اومد
حالا نمی‌تونست بیاد هم یه فرشته‌ای چیزی می‌فرستاد تا جلوم رو بگیره
کار خدا بود دیگه که بعد از بیست سال متارکه هنوز تنهام
یا نه؟
فکر نمی‌کنی خدایی درکار نیست؟
اگه بود باید ثانیه به ثانیه‌ی بیست و چهار ساعت جلو دست ما رو بگیره یا نه؟
خلاصه که نیشت رو ببند
تو هم مثل منی و همه‌ی ما همینیم
امورات سه شده رو می‌اندازیم گردن دیگری و 
جوایز رنگارنگ را محصول عملکرد خودمون می‌دونیم



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...