یادش بخیر بچگیا
هر جا کارت گیر میکرد و چشم انتظارت به درد میچسبید، به فرمایش قدیم قدما، ورد میگرفتیم
السون و ولسون اون رو به ما برسون
و باور کن که جواب هم میداد
حالا نه اینکه ورد کارساز بود. نه بهخدا
این باور بلوری و شفاف ما بود که معجزه میکرد
کافی بود یخ چیزی رو باور میکردیم، آنی جواب میگرفتیم
از جمله السون و ولسون
حالا هم به یاد قدیم قدما
السون و لسون ، یه عشق ناب و پاک برسون
شکر خدا دیگه به سن ما هورمون رهبری نمیکنه و میشه امید بست به اینکه اگه یه سوژهی دلربایی پیدا بشه
شانس تجربهی یه عشق درست و درمون پیدا کنیم
آخه قدیما تا به هرکی میگفتیم: آقا ببخشید، ساعت چنده؟
تندی میخواست اتاق خوابش رو نشونت بده و مام میموندیم بی یار و دلبر
گفتیم بلکه حالا بشه دمی به خمرهی عشق زد و راست راستیش رو تجربه کرد
که از شانس ما پسران آدم با زوال جنسیت از حال و نا بهکل میرن و پای تیوی بس میشینن
ای السون و ای ولسون
همون که میدونی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر