۱۳۹۰ دی ۱۰, شنبه

اون درصده




شب یلدایی همین‌طور که گپ می‌زدیم نوبت رسید به رد و بدل اطلاعاتی هنری
و امر صمیمی بافتنی بافی در ایام زمستان
یادش بخیر ما که بچه بودیم هم خونه همین شکلی می‌شد
شب‌ها دایره‌ی اوناث گرد کرسی بسته می‌شد و تق و تق صدای میل بافتنی‌ها
در اتاق می‌گشت
و از جایی که دستای من نمی‌تونن بی‌کار بمونند
اوقاتی که حوصله‌ی کارهای متداول رو ندارم
وارد مرحله‌ی قشنگ بافتنی می‌شم
که البته درش بی‌استعداد هم نیستم
چون عاشقم
عاشق این دو تا  طفل معصومه نیمه مشکوک که چه باشند و نباشند همیشه براشون می‌بافم
امسال هم حسابی تولیدات بالایی داشتم
و از جایی که طرف صحبت مزبور شب یلدا از طایفه‌ی ذکور بود
بعد از رفتنش پریا دخت فرمود
چطوری می‌شه که مردا هم بافتنی می‌بافن؟
گفتم: همون‌جوری که شما شلوار جین می‌پوشی و کارهای مردونه انجام می‌دی
تازه
چه ربطی به جداول متداول داره؟
این جدول ها رو انسان رسم کرده نه طبیعت
انسان خط کشیده، زنونه ، مردونه
آیه که نازل نشده
قرار نیست نسبت همه 55 به 45 باشه
مال منم نبوده و نیست
از قرار سوی مذکرم اندکی به 60 می‌زد
سوی مونث به 40 و شاید کم و زیاد تر
در نتیجه از پسه هر دو سو و هر دو کار بر می‌ام
مال یکی هم به همین نسبت بالا و پایین می‌شه
در نتیجه از هنرهای مردانه تا هنرهای به‌قول عوام زنانه برمی‌آد
چه‌طوره که مردها آشپزهای بهتر، دوزندگان، بهتر و آریشگران بهتری می‌شن؟
چون در هر دو سو به تعادل عمل می‌کنند
در هیچ نقطه بلاک نمی‌شن
مام وقتی می‌رفتیم بالای داربست و داد می‌زدیم: اوس جلیل
وقتی می‌اومدیم پایین کار بهتری در می‌اومد
که همه می‌آمدند و کار سفارش می‌دادند
اگه بناباشه سرها مثل بز به پایین و دنبال اولی بریم که از کوه بالا رفت
فقط یک مسیر طی می‌شه
هر یک باید راه خودمون رو بریم .
چون اون درصده قانون طبیعت نیست
راه و سهم ما از زندگی است


















من و قمری‌های خونه

    یک عمر شب‌های بی‌خوابی، چشمم به پنجره اتاق بود و گوشم به بیرون از اتاق. با این‌که اهل ساعت بازی نیستم، ساعت سرخود شدم.     ساعت دو صبح ک...