۱۳۹۱ شهریور ۵, یکشنبه

عشق یا فرار از من؟



این‌که هر آدمی در هر سنی سخت پی‌گیر و درگیر یافتن عشق می‌شه بیهوده نیست
حالا این‌که چه مدل عشقی هم مهم نیست
حتا اگر بیاد و زود تمام بشه 
مهم اینه هر از گاهی طعمش را زیر زبان مز مزه کنیم
عشق تنها وسیله‌ی نجات ما از روزمرگی و تکرار همیشگی روند زندگی‌ست
عشق ما را از ذهن بیرون می‌بره و به یکی متصل می‌کنه که من نیست
شاید این نیاز از خستگی مفرط من تکرار می‌شه
شاید هم از نبود انگیزه‌ای بیرونی
و حتما لذت تجربه‌ی خودی در برابر شخصی تازه
همین‌که وارد مراحل مکاشفه می‌شیم
هیجان شناخت و حدس زدن، دیدار و رفتن و آمدن
و خیلی موارد دیگه، رنگ و بویی به زندگی می‌ده که تازه است و تکراری نیست
قدم گذاشتن به جهانی ورای ذهنیات منه کهنه
عشق به‌قدری معجز داره که به سختی می‌شه رهایش کرد 
به جرم این‌که
اونی که فکر می‌کردم نیست
هراس از بازگشت به منه قدیمی و تکرار راه رفته گاه ما را گرفتار  این دام تازه نگه‌داره
و زجر از همین‌جا آغاز می گردد
گیر افتادن در پیله‌ای تلخ
 


 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...