فکر میکردم با خودم به یه چیزی و یاد چیز دیگری افتادم
همینطور با این فکر رفتم
سالهای پشت سر یک به یک از برابرم گذشت
سر انگشتی وارد حساب و کتاب شدم
از وقتی انارم ترک افتاده چندبار فکر کردم
قلبم یه جورای دیگه میزنه؟
چند بار گوش به زنگ تلفن بودم؟
چند دفعه زیر لبی گفتم:
بالاخره اومد. این دیگه خودشه؟
حالا اینکه این خودش کدوم خودشه هم داستانیست رنگارنگ
یکی که همیشه همهی ما منتظر اومدنشیم
یکی که بهمون احساس بهتری از خودمون میده
از گذران لحظات بی عشق تا رسیدن به نقطهی خوش انتظار
همون ایامی که روزی بیست بار خودت رو در آینه نگاه میکنی
به یکی غیر از خودت فکر میکنی
شب با فکر اون سر به بالشت میذاری
و فکر او اولین فکریست که به یادت میآد!!
دلیل تازهای داری برای هر کار
از شنیدن آهنگی، تا انتظارهای پیاپی
نگاه های مکرر به ساعت
تازه اینها چندتاش بود و بشمارم تا صبح وقت میگیره
و هنوز منتظرم یکی از در درآد
جدی این چه جادوییه؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر