۱۳۹۴ آذر ۱۰, سه‌شنبه

باور مرگ




علم و ابر و باد و مه و خورشید و فلک دیگه می‌دونن هر نسل نسبت به نسل قبلی
جهش هوشی داره
آماری که هزار سال پیش رویت کردم می‌گفت:
نسل من دو و نیم برابر نسل قبل از ما جهش هوشی داشت
و نسل بچه‌های من پنج برابر نسبت به نسل ما
و اگر این ها بیشتر از ما نفهمند باید خودمون رو دار بزنیم
پریا پست آخر رو دیده بود و دیشب می‌گفت:
- نوشته‌هاتون موجب شد برم به زمان بچگی و درویش بازی
داستان‌هایی که ازش سر در نمی‌آوردم و فقط فهم می‌کردم، جمیعن کول هستند و حال می‌کردم با همه‌اش
بچه‌که یه مرور کلی بر احوال آن زمان کرده بود و به کشفی رسیده بود که اگر من در همان زمان رسیده بودم
لازم نبود این‌همه سختی بکشم تا عاقبت زندگی دو ریالی گرامم رو بندازه
گفت:
- متوجه موضوع مهمی شدم و این‌که، هیچ‌گاه باور نداشتم که بیماری من جدی‌ست و می‌تونه موجب مرگ بشه
همه‌اش به مسخره بازی گذشت
زیرا اصلن نمی‌دونستم مرگ چیه تا زمانی که احسان « یکی از دوستان دانشگاهی‌ش که در سقوط هواپیما جان باخت»
جلوی چشمم وارد گور شد
پسری که می‌شناختم و تا همون دیروزهاش کی فکر می‌کرد خیلی زود خواهد رفت و 
تازه از مرگ ترسیدم تا حدی که هنوز هم می‌ترسم.
به عبارتی مرگ رو اون‌جا ملاقات کرده بود
و این‌که به این نتیجه رسیده که، چیزی‌ش نشد زیرا اصلن باور شدن در دل و جان‌ش جایی نداشت
که البته برمی‌گرده به حیطه‌ی روح و اقتدارش
اقتدار و عمل‌کرد روح در سنین بچگی، نوجوانی، جوانی کجا تا اقتدار روح بعد از برنامه ریزی‌های ذهنی
و جامعه‌ی بیرون از ما
و باور داشت که نمرده زیرا باور مرگ درش نبود
در هیچ لحظه حتا بهش نیاندیشیده بود زیرا مرک را ملاقات نکرده بود
قبل‌تر ژاله هم رفته بود. اما جای بچه که بهشت زهرا نبود و برای احسان خودم رو کشتم که نره
ولی رفت 
عاقبت معنای مرگ را درک کرد
بالاخره که همه روزی به خودمون می‌لرزیم از لمس شانه‌ها یا پشت‌مان توسط مرگ
رعشه‌ای که گاه و بی‌گاه مثل برقی ضعیف در پشت حس می‌شه



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...