۱۳۹۴ دی ۲, چهارشنبه

مصائب بشری





پاری وقت ها برخی کسان بهم توصیه می دن که مثل آدم زندگی کنم
و من نمی دونم کی مثل آدم می‌شم که جمیع بشریت ازم راضی باشند
زیرا
همیشه تو شبیه یه کسانی هستی، نه بیشتر
کی می‌تونه طوری زندگی کنه که همه ازش راضی باشند و نمره‌ی قبولی بدن؟
و این‌که چرا چون به شگل آموخته‌هام زندگی می‌کنم از رده‌ی بشریت جدا شدم؟
گو این‌که قصدی جز خروج از حیطه‌ی بشری ندارم و ترجیح می‌دم آدم باشم تا بشر تق لوق
یعنی از آغاز بنا بوده آدم باشیم، البته بی ذهن
بعد که جد اکبرم گندش را درآورد و سیب رو انداخت بالا
هم از بهشت رانده شدیم هم از دایره‌ی آدمیت
و اگر یکی نخواد مثل همه زندگی کنه و گوشش رو گرفته باشند و سعی کنه به روزگار آدمیت برگرده
چه‌طور گناه‌کار یا خطا کار و یا ..... ؟
سه روزه باطری ماشین مرده
باطری هنوز یک ساله نشده اما بس‌که چرت می‌زنه دم در، هی خالی می‌شه
سه روزه قراره اخوی گرام لطف کنه باطری به باطری روشن‌ش کنه بل‌که شارژش کنم
دیروز زنگ زدم برق کار که بیاد باطری رو ببره برای شارژ
دیروز در به دیوار خورده و سوسکه از درخت افتاد و ..... نشد بیاد و بنا شد صبح تا چشم باز کردم زنگ بزنم بیاد
صبح هم هنوز خواب و تماس گرفتم، می‌گه:
الان می‌آم می‌برم و 24 ساعت می ذارم زیر شارژ
می‌گم:
- خب پدر بیامرز تا شنبه دل و روده نمی‌مونه برای ماشین
باز الان دزدگیرش روشن و کار می‌کنه
یه باطری بیار بذار جای این و این رو ببر بذار زیر شارژ
اصلن یک هفته بذار ولی این رو بی باطری نذار دم در
گفته نزدیک ظهر زنگ بزن تا ببینم چه باید بکنم
از جایی که هم‌چنان خواب بودم کلی شاکی شدم
رفتم دست و صورت بشورم دیدم وای شیر دستشویی چه می‌کنه
چیک چیک 
وای خدا روز پنج‌شنبه محمود رو چه‌طور بکشم این‌جا تا این رو درست کنه؟
راستش تقریبن در این سال‌ها آموختم چه‌طور خود کفا باشم از برق‌کاری تا ..... رنگ دیوار و اینا هم خودم انجام می دم
اما مقوله‌ی لوله کشی هیچ‌گاه در دستور آموزشی‌م نبوده و ترجیح می دم با دم شیر بازی نکنم
در نتیجه من می‌مونم ماتم محمود کیانی که همیشه ماشا... سرش شلوغه ولی کارهای مردونه‌ی من رو انجام می‌ده
منظور همین کارهای لوله و حرارتی و ... اینا
چکه‌ی آب هم کافی بود به داستان باطری پیوست بخوره
یعنی برحسب سابقه این‌طور باید باشه که از کوره در برم و شاکی و ...... داستان
سی این که همیشه لوس بودم و دوست دارم همه چیز درست باشه
ال‌داستان که چهارشنبه لایسنس خریدم برای آنتی‌ویروس این لپ‌تاپ که مدام وسط دنیای مجازی‌ست
و اعتبار لایسنس یک‌ساله
دیشب والده\‌ام زنگ زده که ببین شبکه‌ی خبر داره درباره‌ی جرایم اینترنتی می‌گه و انواع دزدی
ال‌قصه که برگشتم به اتاق و تا ویندوز بیاد بالا نماز صبح رو خواندم
اما وسط‌ش یه  چیزی یادم افتاد
این‌که، حق ندارم بابت این‌چیزها شاکی بشم و لوس بازی در بیارم
همه‌اش به وقت خودش درست می‌شه
در ضمن متوجه یه چیز دیگر هم شدم
این‌که
بر اساس زبان بدن، وقتی چشم هی راه چپ می‌گیره، یعنی داری به گذشته فکر می کنی
هنگامی که هی به راست می‌ره یعنی در آینده سیر می‌کنه و تنها هنگامی در اکنون قرار داره که
مستقیم و به جلو نظر می‌کنه
طی نماز مراقب چشمم بودم که نره به چپ و راست در نتیجه حضور در لحظه‌ی اکنون تداوم می یافت
بعد هم برگشتم به داستان لایسنس و ماجرا
آنتی ویروس لایسنس رو قبول نمی‌کرد
پشتیبانی پی‌سی‌دانلود هم پاسخ‌گو نبود
همین‌طوری سر از یکی از صفحات حاوی پیغام جدید درآوردم که مربوط به سال 89 بود
پر از ننه من غریبم
پر از آه و ناله و من می‌رم و وای دنیا چرا همه دست به یکی کردن تا منه نازنین رو آواره کنند؟
به باطری ساز زنگ نزدم
کمی آرام نشستم و به خودم گفتم:
مهم نیست هیچی مهم نیست. دیگه انرژی خرج لوس بازی نداریم
بعد دستور العمل پی‌سی دانلود را هم رها کردم و مستقیم لایسنس رو دادم و اونم مرام بازی و قبول‌ش کرد
خدا خیر بده به پریا که اگر آنتی ویروس از این جا تهییه شده بود خدا می‌دونه چه بازی‌هایی در نمی‌آورد
اما از جایی که واقعن همه چیز این سیستم اصل و به روز بود به سادگی در این یک سال هم ویندوز 7 به 10 تبدیل شد و هم 
نرم افزار ها مثل آدم کار می‌کنند و لایسنس هم بدون ژانگولر بازی‌های پی‌سی دانلود پذیرفته و تا سال 17 به‌روز شد
داشتم همین طور با گندم ور می‌رفتم و پست‌های پر از آه و زاری قدیمی
صدای اف‌اف درآمد
مارتین باطری ساز دم در بود
رفتم پایین محمود از اون دست خیابان عبور می‌کرد
تا باطری رو با باطری من عوض می‌کرد که این رو ببره تا یک شنبه بمونه برای شارژ
با محمود صحبت کردم و بنا شد فردا بیاد و شیر را عوض کنه
یعنی تمام مصائب اول صبح در کمتر از یک ساعت یک به یک حل شد و نه نیازی به ننه من غریبم داشت و نه ماجرا
حالا
اگر بنا بود مثل قدیم خودم رو ببازم و جیغ و ویغ و منم منم
الان هیچ یک از راه‌ها باز نشده بود زیرا
پذیرفته بودم مشکلات بسیاری هست
اما
از جایی که همه رو رد کردم و به روح‌م سپردم
در این لحظه همه‌اش حل شده
و در اجدادی من شد باد هوا
مهم فقط توجه و انرژی‌ست که ما به مسائل می دیم
حالا این که این ها چه ربطی به خدا و پیغمبر داره؟
چه ربطی به انزوای من و ..... داستان هام با جهان هم بماند برای خودم
اما ترجیح می دم مثل آدم زندگی کنم تا بشر دوپایی که مداوم در حال خیس کردن خودشه از پشت
مصائب و مسائل ساده ی زندگی
بخصوص زندگی زنانه در ایران که بی مرد از قرار تعطیل خواهد شد
و این آزادی و بی‌نیازی رو دوست دارم
دیگه هم لزومی نیست از اخوی دل‌خور بشم
به دنیا فحش بدم و ...... 
و زندگی این است
من از همه‌اش راضی و در آرامش‌م 
چرا باید به گذشته رجوع کنم؟
به بشر بودن و فغان و واویلا
در نتیجه سپاس‌گزار شخص فحاش شدم که وادارم کرد مروری در گذشته بکنم
تا بتونم امروز رو با تکنیک رد کنم
هیچ چیز این زندگی بی دلیل نیست
اگر آگاهانه نگاهش کنیم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...