شکر که زندگی زیباست و منم هستم
تو هستی و میتونیم هنوز جهانی بهتر بسازیم
چرا که نه؟
در یک قدم دلیرانه، هر سه کانتر ورودی را برداشتم تا این ذلیل مرده هی
یورش نبره ببینه کی میآد و کی میره؟
چه اهمیت داره ؟
اگر فقط باب خودم و ذهنم مینویسم، دیگه بهتو چه؟
کی میاد؟
کی نمیآد؟
کی میره؟
کی چی؟
آشنا
ناشناس و ..... همهی دست مایههای ابلیس
این یکی از ابزارهای ذهنم بود که تا کنون بهش توجه نداشتم
سی همین خلع صلاحش کردم
یعنی وقتی موی به اون بلندی رو پارسال زدم که هنوز یک سال دیگه کار داره
تا برسه به اندازهی پارسال
فقط سی این که هی حملهور نشه سمت آینه
هی فیس نیاد هی وهم نزنه که:
بابا حالا کو تا وقت خدا و مرگ و اینا
تو که هنوز گوگول مگولی هستی، سی چی تنها بمونی
سی چی روزی چندتا پوز نزنی از دختران والدهات حوا؟
ماشا... چشمم کف پات
اگر همهی عمر چهل گیس نبودم و بهش سخت عادت نداشتم
شاید الان موهام پسرونه بود
دیگه کنتور ورودی سی چیست؟
فقط به آزادی میاندیشم
آزادی از انتظار و قضاوت
آزادی از منه ذهنی که جامعه طراحی کرده
خوشگل ، متمول و جوان باش تا ابد
کدام رود تا ابدیت جاریست که من باشم؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر