آما
تکوندما، چه تکوندنی
پابهپای صادق رفتم به جنگ، سالهای پیشتر و
چنان خونه رو جابهجا کردم که انگار تازه ساکن این خونه شدم
اما چی؟
ما که اینقده از پشت سر ترسیده و خستهایم از چی نگران میشیم
اوه سونامی، لاکردار ایی بدبخت ژاپنیها
تو این شب عیدی ببین چی به سرشون اومد! کی میدونه چی پیش میآد
کی میتونه منتظر چنین فاجعهای باشه؟
چند روز پیش به یکی گفتم، دیگه میخوام برم
حتا اگه شده، ژاپن
وقتی تصاویر مهپارهای رو میدیدم
اوه راستی
دیروز زنگ زدن دارن تو محل کاسه بشقاب ملت رو جمع میکنند
خب بعد چی؟
دیگه به قوت خدا مهپاره هم رفت تو قوطی usb و دیش هم نمیخواد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر