البته یه چیز دیگه هم هست
یادوارهی عشقی
یواشکی و موزیانه سُر خورد و اومد
زیر پوست تنم نشست
افتادم یاد،عشق بازی
مام که همچین عاشق صفت نبوده و خودخواهیم
بذار دل به همون بازی قدیمی خوش کنیم که ما فقط
عاشق، بازیهای، عشقیم
عشق ؛ بازی
خلاصه که خواستم بگم به همین سادگیست
کافیست از اون زیرا دست و پا بزنیم و خودمون رو بکشیم بیرون
حتا اگه شده به زور یک آهنگ
راستش که دیگه خسته شدم از عیدهای بیخاصیت تکراری
عید بی عشق مثل آشپزخونهی بی کبریت
میمونه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر