اما عجب از دیروز که چه روز خاصی شد
نزدیک ظهر بازار نوشهر بودیم که گویش پریسا زنگ خورد و خبر شدیم
قراره برامون میهمان بیاد
ولی چی بگم از بازار که سوزن می انداختی پایین نمی اومد
خدا میدونه، خودشون که میگن دوازده میلیون مسافر به سمت شمال آمده
شاید بشه نصف یا یک سومش را باور کرد
و این دختران بانو حوا که هر جا میرسند، حرص خرید دارند
جنسی که تهران هم هست، چنان با عجله میخرند که تو فکر میکنی نهکه نصف قیمت تهرانه؟
و تا دلت بخواد عطر تنباکو قلیون ، میوهای
قدیما بازار بوی ماهی میداد و حالا بوی تنباکو
خلاصه که ظهر خونه و هول هولی غذای ویارونهی پریسا رو پختن
و میهمانهای عزیز با دو دیگ غذا از راه رسیدند
دردسرت ندم که تا نزدیک غروب میهمان بازی و بعد هم مامان بازی
راه نداد دیگه اینجا چیزی بنویسم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر