امسال بیش از هر سال نظافت کردم
اما برای عید کاری ، نه
راستش هرسال با قدرت یه موتور هزار زحمت میکشم که عید داره تشریف میآره
در نتیجه و طبق قانون مورفی، نه تنها اندازه تلاشم جواب نگرفتم
بلکه حالم بیشتر هم گرفته شد از بابت اون همه خستگی
امسال قرار نیست نه سفره بچینم و نه به تدارک شیرینی و آجیل برم
یحتمل بعد از دیدنهای، نوعیدی خانوادهی خاله و دایی جان
بار و بندیلم رو ببندم برم چلک
اگه دو سه تا رفیق سفر هم دیدم، دخترها را هم میبرم
نبود، تنها میرم
چون اونجا نرسیده، حوصلهشون سر میره و آمار میهمانهای فراخوانی شده
چنان بالا میزنه که مدیریت از دستم خارج میشه
پس بهتره یه دو سهتا رفیق سفر خوب هم پیدا بشه
نشد خودم تنها میرم
خدا رو چه دیدی؟
کی به ما ضمانت میده، عید سال بعد هم باشیم؟
شاید با عدم تلاش و دویدن و جونکندن
بتونم به یه نتیجهای برسم که در سالهای پشت سر نرسیدم
خلاصه که امسال، سالی بینظیر و یکتاست
که برای اولین بار برای تک تک ما تجربه میشه
هیچ یک از ما سال 1390 رو تجربه نکردیم
ندیدیم و از جایی که این اولین لحظاتیست که دربارهاش میگیم
امیدوارم سال قشنگ و خاطره سازی از آب در بیاد
امسال من هیچکس نیستم
نه اهل رنگ، نه اهل سنگ، شیشه، بتون، مداد، دوات، کیبورد
هیچی
در این سال جدید هیچکی نیستم،
هیچ هویتی ندارم و میخوام شهرزاد را در سال نود ملاقات کنم
خدا رو چه دیدی؟ شاید زمان منم همین سال نود باشه؟ سال تو چی؟ مال باقی؟
هر یک از ما یه وقتی به رسالت اومدنش میرسه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر