امروز تا دلت بخواد ابر و مه
مه که یه چی میگم، شما یه چی میشنوی
ابرها تا پشت پنجرههای خونه اومدن و سرک میکشن
و از سئیی خورشید خانم داره نمه نمه دامن قشنگش رو پهن میکنه
خطوط نور که از بین روزنههای ابر میشکنه و به زمین میرسه
طرحی بهپا کردند، وصف ناشدنی
خلاصه که جای هر کی که طبیعت رو دوست داره خالیست
من به جای همگی نایب زیاره شدم
خدا خودش قبول کنه
غلط نکنم امروز خدا طرحی عظیم داره و ما هم از اون بیبهره نخواهیم ماند
آخه
مگه میشه این همه نظم و حکمت، اتفاقی باشه؟
انسان نخستین هم از سی این خدا رو کشف کرد
همهچیز یک دلیلی داره غیر قابل کتمان
نمیشه این عالم بی طراح و مهندسی بنا شده باشه
هر چیزی روی اصول و حساب و کتاب
بسته به نیاز منطقه و زیست ،
و آدم که نایب خدا بر زمین شد
حتمنی خدایی هست که بهتر از ما میدونه چی به کی حال میده یا نه؟
دیدی قرقاول چهطوری پرواز میکنه؟
دیدی سینه سرخ چهطور ناز میکنه؟
سی همینا میگم
اگه بودی واین صدای آواز پرندههایی که همه با هم شروع به خوندن کردن رو میشنیدی
عین من میگفتی، بیا اینم نشونهاش
شاهد از غیب رسیدی نو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر