۱۳۸۹ اسفند ۱۶, دوشنبه

نبود امکانات




فکر کن!
ما خودمون یه عمری علافی عشق کشیدیم
تنا تنا نشستیم، بلکه جاخالی کرده باشیم
و
شه به ناگه ز خرگاه درآد؛ هیچ افاقه نشد
حالا که کار کشیده به درد مهلک
امروز بعد قرنی ماه رخساره دکتر عزیز قلب رو رویت کردیم
با این‌که سه طبقه پله رفته بودم بالا و چه‌ها و چه‌‌ها که تو گویی قلبم
می‌خواست از حلق بزنه بیرون
دکتر عزیز فرمود:
خانم‌ جان قلبت کوچیک شده.  یعنی ماهیچه‌ها جمع شده و قلبم آب رفته
گفتم دکتر چاره؟
فرمود: باید یه‌کاری کنی قلبت محکم بکوبه
برو ورزش، چمی‌دونم صبح تا شب از پله برو بالا بیا پایین
بلکه‌ قلبت محکم بکوبه
یه‌کم نگاهش کردم. گفتم:
از اول هم می دونستم یه روز از نبود امکانات می‌میرم! این لاکردار فقط برای عشق می‌کوبید
سی همین آب رفته
یا شاید هم برعکس؟
خوبه دیروز خودم پیش پیش عشق رو صدا زده بودم
وگرنه که الان کسر لاتی می‌شد بگم
  به صد و چند پیغمبر، به یک‌صد و سی نشانه قسم همین امروز حکیم، امیرحسین‌خان مظهری 
 فتوا داد،  اگه  قلبم تند نکوبه ممکنه همین‌طور آب بره ... 
دیدم عاشق نمی‌شم؟! عجیب بود. مال مدلم نبود
نگو دل کوچیک شدم
از مطب می‌اومد بیرون، نیم‌قدم برگشتم، پرسیدم: توی نسخه نوشتی که از داروخانه‌ بگیرم؟
خندید
 فکر کن! اون روز روزش که لازم داشتیم،  نایاب بود
حالا که شد آب حیات





هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...