خلاصه که هورت اول قهوه چنان داغ بود که پوست لبش از زیر اونهمه بتونه و ماتیک غلفتی بلند شد و نوک زبونش سوخت
خونه زندگیش، که ایششش« این یعنی خیلی زنونه، ایش »
چی بگم. مادر، به من مربوط نیست. ولی از خونه مرحوم ابویش بیشتر نبود
پس پی چی اومده بود؟
اولای ملاقات، اون آقای متین و موقری که در در را بهروی ما باز کرد و در اون ربدشامبر فوقالعادهتر از شب عروسیش شده بود، اون وسطا یه افتخاری بهمون داد و قهوة اول رو در خدمتشون بودیم بعد دیگه غیب شد تا ....
یه ساعت
یک ساعت و نیم
سه ساعت و چهل و پنج دیگه طاقتم تموم شد گفتم: مونی جون کو این آقای شوهر؟
گفت: پای چت
گفتم جونم؟
کی بود میگفت مثل موم تو دستم دارم و اینا
ضعف میکنه برام و .... اینطور و اونطور
تو هم که از چت پیدا کرد
حالا دنبال چی میگرده؟
هیچی نگفت. چون، من بهش قبلتر گفته بودم که
خونه زندگیش، که ایششش« این یعنی خیلی زنونه، ایش »
چی بگم. مادر، به من مربوط نیست. ولی از خونه مرحوم ابویش بیشتر نبود
پس پی چی اومده بود؟
اولای ملاقات، اون آقای متین و موقری که در در را بهروی ما باز کرد و در اون ربدشامبر فوقالعادهتر از شب عروسیش شده بود، اون وسطا یه افتخاری بهمون داد و قهوة اول رو در خدمتشون بودیم بعد دیگه غیب شد تا ....
یه ساعت
یک ساعت و نیم
سه ساعت و چهل و پنج دیگه طاقتم تموم شد گفتم: مونی جون کو این آقای شوهر؟
گفت: پای چت
گفتم جونم؟
کی بود میگفت مثل موم تو دستم دارم و اینا
ضعف میکنه برام و .... اینطور و اونطور
تو هم که از چت پیدا کرد
حالا دنبال چی میگرده؟
هیچی نگفت. چون، من بهش قبلتر گفته بودم که
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر