۱۳۸۷ دی ۱۶, دوشنبه

سوک سوک




آخ که چقدر دلم می‌خواد یه کاری بکنم. نه که فکر کنی قصد دارم فیل هوا کنم. نه به خدا
چطوره بالا و پایین بپرم تا قلبم تاپ تاپ بزنه و بفهمم هستم؟
قدیم‌تر که دل و جرات بیشتر داشتم و اهل خطر کردن، این مواقع چه بسا سر از جاده در می‌آوردم
حتی اگر از وحشت شب کوری و ندیدن شونه خانه تا امام‌زاده‌هاشم نرسیده برمی‌گشتم
اما اقدام می‌کردم
قصد داشتم قصد حیات
حال داشتم
حال زیاد
حالا این‌که اول کدومه نیست که باعث از بین رفتن اونای دیگه شده معلوم نیست
کاش می‌دونستم قبلة جدید رو کدوم وری بنا کنم و جانماز را به کدام سو پهن نمایم
خدایا دارم می‌پکم
یه چیزی بده، زندگی کنم
قلبم به‌خاطرش تاپ تاپ بزنه و صبح که از خواب بیدار می‌شم، بدونم که هستم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

زمان دایره‌ای

     فکر کن زمان، خطی و مستقیم نباشه.  مثلن زمان دایره‌ای باشه و ما همیشه و تا ابد در یک زندگی تکرار شویم. غیر منطقی هم نیست.  بر اصل فیزیک،...