بعد از قرصهای قبلی که بهکل سیستم طبیعی و غیر طبیعی ما رو ریخت بههم گرفتار سری جدید داروها شدم
از اسم گذشته که نسخهاش شبیه طومار و شاید هم نامة اعماله
پس از خیر اسامی میگذریم تا به نتیجه برسیم. از بیست و هفت آبان
راستی یک نکتة دیگه بگم از این عالم غیب« روزی که تصادف کردم و منجر به مرگ موقتم شد، اول آذر بود
ایندفعه هم که سکته کردم و تا دم مرگ رفتم بیستهفت آبان بود
پریا بیست نه آبان پرید پایین
پارسال هم همین تاریخ فهمیدم که بیماری داره
عجب تاریخ عجیب و غریبی؟! خداییش میشه این رو به گردن عوالم ماورا نذاشت؟
مثل ایام خیر که همهاش در مهر ماه. نتیجه اخلاقی اینکه یه روز از صبح اویل آذر و اواخر آبان به سلامتی میمیرم. بنا به پیشگویی معبر اعظم یوزارسیف، امسال و دیگه جستم تا سال دیگه که خدا بزرگه»
چه پرانتز طولانی بود! نه؟
خلاصه که از وقتی رفتم تو ترک و قرص نمیخورم به این روز افتادم که میبینی
نه خواب دارم نه بیداری و تمام حواس انسانیم دوباره بیدار شده. خدا خودش خیر کنه
صد رحمت به خانم زلیخا ریاحی. خوبه ما یوزارسیف دم دست نداریم...... باز؟
باز قضاوت کردی؟ بیتربیت. منظورم اونجوری نبود که منظورم از شیدایی بیخود و بیجهت. باز صد رحمت به او. منکه نمیدونم برای کی غش کنم؟
خلاصه که آخر من یا سر از تیمارستان در میآرم یا جلوی ترمینال، مواد فروش، انگل اجتماع میشم. اوه راستی
ظریفی ظریف و زیرکانه اشاره کرد که چرا انقدر به خودت احترام میذاری
راستش من فکر میکنم، احترام رو من نمیذارم. میسازم. دیگران میذارن. تا امروز که کسی از این بیریایی و صداقت در اینجا سوء استفادهای نکرده
این روزها همه همدیگه رو نگاه میکنن
شما چطوری؟
خوبی؟
ها؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر