۱۳۸۷ بهمن ۲, چهارشنبه

ایستگاه ، تونل زمان


صبحی که نکوست از نیمه شبش پیداست
نتیجة صاعقه‌ای که از دیشب بهم خورده اینکه امروز یک انگل مفت خور و بیکارة اجتماع بودم. هیچ کار نکردم، حتی نیم خط حتی یک جمله خدا حلال کنه یه کلمة اضافه دیدم برداشتم
پناه می‌برم به خدا.
جدی چی می‌شه که یکی این‌جور می‌شه؟ من فکر کنم دچار سیاه‌چاله شده باشم. شایدم سفید چاله و امکانش هست هر دو و برای همین در تونل زمان گیر افتادم و بین دی‌روز و فردا در ترددم
نه من فقط دچارم
دچار همون رگ، آبیه عشق که ماهی دریا را هم دچار حزن غریب بی‌کسی نگه‌داشته
منم دچار آنی‌م که درم هست و سزارین لازم داره
این دیگه چاره بشو نیست. یک عقده؟ یک نیاز قدیمی؟ الانی؟ نمی‌دونم این انسان که همه صفاتش الان از همین صفحه‌ها پیداست سیستمش ارور می‌ده و به کمک احتیاج داره و چون موجود زنده‌ای برای امداد نیست متوصل به انواع امداد کیهانی و متافیزیکی می‌شه
می‌گه: یه موج منفی روم افتاده؟
تضاد یا تداخل انرژی ها پیش اومده؟ یعنی اتصالی شده و ...................... تو جای من از دیشب این‌همه محمل غرغره کرده بودی الان آب و روغن قاطی نکرده بودی
موزیک پخش می‌شه. موزیک، یک آوای مقدس از اهالی کشور رومانی. یک هیومن وویس، فوق العاده که کمک می‌کنه یه ذره
فقط ذره‌ای از زمین جدا بشم و از شر ذهن حراف خلاص

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

زمان دایره‌ای

     فکر کن زمان، خطی و مستقیم نباشه.  مثلن زمان دایره‌ای باشه و ما همیشه و تا ابد در یک زندگی تکرار شویم. غیر منطقی هم نیست.  بر اصل فیزیک،...