آخ که امین از چیه عشق بگم؟
از اینکه رفت و افسانه شد؟
یا از اینکه واژهاش را بهقدری دستمالیدند که فقط از سخر عشق انار آب لمبوش موند؟
از توهمهایی که هر بار با هر تاپتاپ و تیپ توپ با خودمون گفتیم، این دیگه خودشه؟
از اینه من از دیدن موهای سفید در آینه پیر تر میشوم و از اینکه وقت به پایان میرود و هنوز نیافتمش؟
از قرار هزاران سالهای که از قرار از یادها رفت؟
از بیانگیزگی سالم به صبح و کوفتی گفتن شب بخیر؟
از اینگه با عشق چقدر تازه میشوم. مثل شاخة، بهژاپونی و خنکی، عطر نرگس و بودن رایحة مریم که، یادمان هزاران هزار حجلة به عاقبت نرسیده است
از عشقی که کافی است بیاید تا تو بیبنی چقدر تازه میشوم
پا برهنه در صحرا میدوم و با صدایی بلند به زندگی سلامی با عطر مربای، به خواهم داد
امین، چرا ما اینچنین تنها ماندیم؟
عاشق ما را از یاد برد؟
یا ما از عشق نا امید شدیم؟
کجاست شبهای پل تجریش و ها کنان لبوی سرخ ، به نیت عشق خوردن؟
از اینکه رفت و افسانه شد؟
یا از اینکه واژهاش را بهقدری دستمالیدند که فقط از سخر عشق انار آب لمبوش موند؟
از توهمهایی که هر بار با هر تاپتاپ و تیپ توپ با خودمون گفتیم، این دیگه خودشه؟
از اینه من از دیدن موهای سفید در آینه پیر تر میشوم و از اینکه وقت به پایان میرود و هنوز نیافتمش؟
از قرار هزاران سالهای که از قرار از یادها رفت؟
از بیانگیزگی سالم به صبح و کوفتی گفتن شب بخیر؟
از اینگه با عشق چقدر تازه میشوم. مثل شاخة، بهژاپونی و خنکی، عطر نرگس و بودن رایحة مریم که، یادمان هزاران هزار حجلة به عاقبت نرسیده است
از عشقی که کافی است بیاید تا تو بیبنی چقدر تازه میشوم
پا برهنه در صحرا میدوم و با صدایی بلند به زندگی سلامی با عطر مربای، به خواهم داد
امین، چرا ما اینچنین تنها ماندیم؟
عاشق ما را از یاد برد؟
یا ما از عشق نا امید شدیم؟
کجاست شبهای پل تجریش و ها کنان لبوی سرخ ، به نیت عشق خوردن؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر