۱۳۹۴ مرداد ۲۳, جمعه

پیچ اشک



چند روزه کاری عجیب می‌کنم
می‌گریم
از پسه هزاران سال
اما نه گریه از اندوه
نه یاس و نه خشم
تو گویی جایی سد شده بود و 
طوفانی رسید و سد را شکست
طوفان به نام دلتنگی 
 پریا
این هم دیگه کامل‌ش کرد
اما از چیزی اندوهگین نیستم
حتا منزل دایی جان محمد 
چشی تر کردیم
ثوابش برسه به پریا که کل زندگی‌ام شد
به‌خاطرش روزی در حیاط بیمارستان میلاد 
بر زمین پر از برف زانوزدم و عهد بستم
عهد بستم، هیچ چیز نخوام و تنهایی رو بپذیرم
فقط سالم بشه و باشه
و حالا محکم به عهدم تا ابد چسبیدم
و زار می‌زنم
نه از سر درد
پیچ‌ش شل شده
پیچ اشک


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

زمان دایره‌ای

     فکر کن زمان، خطی و مستقیم نباشه.  مثلن زمان دایره‌ای باشه و ما همیشه و تا ابد در یک زندگی تکرار شویم. غیر منطقی هم نیست.  بر اصل فیزیک،...