هر چیزی در ایام قدیم سنت و مراسم خودش رو داشت
از پخت انواع رب و مربا تا سنت های اصیل و باستانی
اگر بنا بود مربای آلبالو بپزند، کل عروسها و خواهرها جمع میشدند
هسته درآرند، بشویند و در مراحل پخت شریکی از دیگها مراقبت میشد
دیگها هم روی چراغ پریموس قل میخورد
مراسم نهار تا عصرانه در حیاط پهن و جمع میشد
تا با خنده و شادی ظرفهای مربا به جایگاه خاص خودش مینشست
بعد از امروز چند روز بعد همین آداب در منزل دیگری تکرار میشد تا
کل خانواده مربای مورد نیاز زمستانش تامین میشد
یا مراسم بسیار دوست داشتنی گلوله کردن ذغال
ذغال الک میشد
درشتها از ریزها جدا میشد و در آخر خاک ذغالها با دست گوله میشد و در آفتاب مینشست
به عبارت سادهتر ؛ کل تابستان در خانههامان میهمانی بود
از همین روی همه از حال هم آگاه و کسی هم دچار وهم و بخل از باب ندانستهها نمیشد
بیبی حرمت داشت و عروسها روی حرفش حرف نمیزدند
یعنی مجبور بودند حریمها را سلامت نگهدارند
در هر صورت نبود امکانات موجب حفظ خانواده میشد
زمستانهم که حدیث خودش را داشت
کرسی بود و انواع آش و شب چره
اصولن زندگی در جریان بود
چیزی که در اکنون خوابش را هم نمی توان دید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر