۱۳۹۴ مرداد ۱۵, پنجشنبه

دیروز تا امروز



یک روزی من متارکه کردم و یک ربع قرن از اون روز گذشته

بچه‌های اون روز به سن همون روزهای من رسیدن
یعنی پریا الان درست همان سنی‌ست که من دیروز متارکه کردم
و پریسا چند سال بزرگتر
همه‌ی این سال‌ها گذشت و تا قیامت هم خودم رو بزنم و ریز ریز کنم هم
نه می‌شه دیروزها رو تغییر داد و نه ..... هیچ
اما یکی همه‌ی روزهای حالا و فرداها رو گذاشته و فقط کینه در دل پرورش می ده
یک روزی هم می‌رسه که من نیستم
و اون یکی خودش رو کاغذ دیواری هم بکنه
نمی تونه من رو از دیروز بکشه بیرون تا به خودش بگه
من‌هم مادر داشتم یا دارم
یا می دونم کی بود و چه کرد و .... داستان
چون
هر روزش رو داره خرج دیروزی می کنه که بزودی
هزاران سال ازش می‌گذره
و هیچ نقش و اثری از ما در جهان نخواهد بود

خاله اتی چهارشنبه منزل والده‌ام بود
وقتی همشیره‌ها به هم می افتن، بوی کاغذ کاهی هزار ساله بلند می‌شه
بس‌که این دفتر سال ها رو هی ورق می‌زنن
قصه‌های شصت هفتاد سال پیش که درش اسارت دیدن، رنج کشیدن و .... کذا کذا
یعنی ما اگر در نیم قرن پیش ستم دیدیم
مابقی عمر رو می ذاریم و فقط برای گذشته زاری می‌کنیم
وای یارو بی‌چاره‌ام کرد ، وای حرومم کردن ..... اینا
یه جوری هم گفته می‌شه که تو گویی همین حالا
دختری نوبالغ‌اند و کافی‌ست اجازه بدیم
تا بپرند
دیروز که رفت
چرا انقدر سخته باقی‌ش رو زندگی کنیم
برای خودم‌ون
برای امروز و حالا
چرا ما به گذشته‌های رفته می‌چسبیم؟
کسی‌که بلد نیست زندگی کنه
وسط خاندان جلیل سلطنت هم که به دنیا آمده باشه
باز هم زندگی نخواهد داشت
زیرا
بلد نیست زندگی کنه
تقصیر کسی هم نیست جز خودش
که ذهن‌ش در دیروز می‌مونه و خاطرات والدینی خدمتکار
نمونه اش دو فرزند شاه فقید که نه در اکنون که در کل جهان نیستند
زیرا تغییر در امروزها را تاب نیاوردند و در دیروز زیستن
دیروزی شاهانه
که البته خدا نصیب گرگ بیابون نکنه
به دنیا بیای شاهزاده باشی و وسط راه
آوراه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...