۱۳۹۴ مرداد ۲۸, چهارشنبه

چرا من؟





وقتی می‌گیم: چرا من؟
سوالی عجیب از درگاه هستی می کنیم
چرا من ؟
پس کی؟
لابد ابلیس وار ترجیح می دیم همه به جز من؟
مثل قدیم‌ها و ایام موشک باران‌ها
وضعیت قرمز می‌شد
ضد هوایی‌ها غوغا می‌کردند بعد صدای انفجاری و در آخر سپید
و ما با خوشحالی خدا رو شکر می‌کردیم که به‌خیر گذشت
گور بابا درک
گور بابا اونی که براش خیر نبود
مثلن بي خیال کیهان کلهر که کل خانواده‌اش رو در همین تهران با بمب عراقی‌ها از دست داد؟
یا بی‌خیال کامکارها که داماد عزیز در اون حادثه از دست دادند؟
فقط 
الهی شکر که من زنده‌ام
و همین‌طوری یه نخود یه نخود از حلقه‌ی وحدت وجود خارج می‌شیم
و هنگامی که به خود تنهامون می‌چسبیم
به منه من‌مون
دیگه نمی‌شه از خالق انتظار معجزه داشت
وقتی خودت رو تنها و در اسارت پیدا می‌کنی
چه‌طور ممکنه انرژی‌های کل به فریادت برسه؟
چه‌طور می‌شه با انرژی کل به منظور و مقصد پیوست؟
ما می مونیم و منی دردمند که روز به روز من تر و تنها تر و گدا تر و مفلوک‌تر می‌شه
چون از خیر انرژی جمعی بی‌بهره می‌شیم
و فقط کافی‌ست
خودت رو تکونی بدی و از من‌ت بیای بیرون و به ما بیاندیشی
و به خالقی که از روح‌ش در تو دمیده و تو تو شدی و باز می‌گی:
من


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...