
کجایید عشقهای من؟
آهای کجایید؟
کجایید کسانی که باور عشق را در من شکستید؟
کجایید که ببینید، چطور از عالم و آدم فراری و وحشتزدهام؟
کجایید تا ببینید سن رو به بالاست و باور عشق به قهقرا مینشیند؟
کجایید که قرار بود بی من بمیرید.
هنوز زندهاید؟
کجایید تا ببینید جرات قدم گذاشتن به هیچ جمع و نگاه کردن در چشمها را از من گرفتید؟
کجایید تا ببینید چطور همهتان را خاکستری کدر بهیاد دارم
آی عشقهای تلخ و شیرین دور و نزدیک.
با اینهمه سهکاری هنوز عشق را در یاد دارید؟
آهای اونایی که تو چشمام نگاه کردید و گفتید « دوستت دارم » و در دلهاتان بی حیا خندیدید، کجایید ای همه کسان گذشتهام تا ببینید چطور تنها بهجایم گذاشتهاید و جسارت یک نگاه دیگر، حتی ندارم؟