اصولا موجودات ناسپاس و فراموشکاری هستیم
روزهایی هست، در پوست خودم جا نمیشم. لپهام گل انداخته و مالک فرداهای بسیار. فردا میتونه ، از برزخی خوفناک متولد بشه. چنان از تاریکی پیرامون میترسی که همه روزهای خوب خدا فراموش میشه و دنیا برای تو فقط تلخه
درست دراوج تاریک هراس ، از پنهان ترین روزن ممکن نوری تابش میکنه که تا شعاع غریبی اطرافت را روشن و گرم میکنه
دوباره بهدنیا میای. زیبا میشی. و معنای خدا را خوب میدانی
جهان انسان مرزی بین سیاه و سفید است. در کنار فراموشی
روزهایی هست، در پوست خودم جا نمیشم. لپهام گل انداخته و مالک فرداهای بسیار. فردا میتونه ، از برزخی خوفناک متولد بشه. چنان از تاریکی پیرامون میترسی که همه روزهای خوب خدا فراموش میشه و دنیا برای تو فقط تلخه
درست دراوج تاریک هراس ، از پنهان ترین روزن ممکن نوری تابش میکنه که تا شعاع غریبی اطرافت را روشن و گرم میکنه
دوباره بهدنیا میای. زیبا میشی. و معنای خدا را خوب میدانی
جهان انسان مرزی بین سیاه و سفید است. در کنار فراموشی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر