۱۳۸۹ شهریور ۱۷, چهارشنبه

بشینیم ، افطار ؟




از کله سحر گشنگی تا غروبش به خیلی چیزا می‌ارزه
شاید کار قصد باشه؟ و شاید زیر سر رشته‌های اراده که داره
با گرسنگی مبارزه می‌کنه و تو یه‌جوری‌ت می‌شه... یا هرچی؟ به من اوناش خیلی هم مربوط نیست
اما
اون دقیقه‌های نود
بین دو زمانی غروب
که مرز و عبوری از جنس
دل‌رعشه‌ست
اندکی هم تو مایه‌های
غش و دل‌ضعفه‌ست
و اینا
هنوز داری می‌لرزی،
به سجده می‌ری


عامه پسندش این‌که،

فشارت داره سرپایینی می‌ره و افت قند خون و ........ اینا
اون وسط دو زمانی

مثل این ‌که
بعد از این همه انتظار که
باورت از سرم رفت
یهو دروازه‌ای کیهانی،
کوفتی
زمینی
دریچه‌ای
یه چی باز بشه و
تو
از در، در آیی
مام بعد، کلی روزه داری

بشینیم سر سفره‌ی افطاری...

هان؟



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...